۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

داستان کوتاه صدای دل انگیز زندگی

سفره را جمع کردم ودر یخچال گذاشتم ولی ناگاه !! صدای دلنشینی و آهنگینی را شنیدم.
به مادر گفتم : می شنوید؟
گفت : چی ؟
گفتم: صدای آهنگی دلنشین می آید
مادر گفت: آنچه می شنوی ، قل قل سماور است و صدای گر گر بخاری ، صدای باد که شیشه های پنجره را می لرزاند ، صدای خش خش کاغذی که خواهرت روی آن می نویسد . صدای شستشوی ظرفهای من و صدای بوق و عبور ماشینها در خیابان است .
گفتم صدای دیگر هم هست
صدای آهنگین شما که داشتید حرف می زدید !
پدر گفت : و صدای گوش تیز کردن من که داشتم به حرف های شما گوش می دادم !
هر سه خندیدیم .

زیبا تبریزی

۳ نظر:

  1. salam
    khobi dokhtaram
    dastanhaye gashangi dari
    wali behet nemiyad senet 1378 bashe
    www.ghlipour2.blogfa.com

    پاسخحذف
  2. سلام زیبا خانوم.
    من محمودی هستم عضو لابی سوئد .
    ولاگ خیلی زیبایی دارید .
    به ولاگ من هم سر بزن .
    http://farhang-tamadon.blogfa.com/

    پاسخحذف
  3. salam
    manam minvisam
    sheram migam
    weblogamo taze sakhtam
    vaght konam sheramam mizaram
    khosh hal misham behem sar bezani
    www.fhedayati.blogfa.com

    پاسخحذف